×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

آرزوی محال

به من بیاموز

ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.
ای تو که عاشقی و خون عشق در رگهایت جاریست ، معنای عشق را به من بیاموز.
ای تو که مرا دوست داری و دیوانه وار عاشق این قلب بی احساس منی ، احساسات عاشقانه ات را به من ابراز کن.
مرا ببخش اگر مثل تو عاشق نیستم ، مرا ببخش اگر مثل تو اینهمه با احساس و مهربان نیستم.
اگر تو دریایی ، من یک کویر خشک و بی جانم ، اگر تو بهاری ، من همان خزان سرد و بی روحم.
ای تو که خودت همان عشقی ، و وجودت سرشار از احساسات عاشقانه است به من بیاموز چگونه ابراز عاشقی کنم.
مرا ببخش اگر شبها مثل تو با چشمان خیس به خواب نمیروم.
مرا ببخش اگر مثل تو غروبها دلتنگت نیستم.
اما بدان من هم یک عاشقم ، بدان که کمتر از تو وبیشتر از هر کسی دوستت دارم.
آری من هم یک عاشقم ، عاشقی کم احساس تر از تو ، و با احساس تر از عشق.
ای تو که خودت معنای محبتی ، به من محبت برسان تا شاید با محبتهای تو ، قلب من نیز جان بگیرد و به تو عشق بورزد.
اگر تو یک شعر تازه ای ، من یک داستان غم انگیزم.
اگر تو  یک شاعر پرآوازه ای ، من یک نویسنده خسته ام.
ای تو که خودت بهترین معلم عشق در دنیایی ، به منی که از عشق هیچ نمی دانم معنای عشق را بیاموز.
بیاموز که چگونه با تو باشم و چگونه در این طوفان دریا قایق نجات تو باشم.
آری اگر تو  مرا دوست داری ، من کمتر از تو ، کمتر از خدا ، و بیشتر از هر کسی دوستت دارم.


پنجشنبه 24 شهریور 1390 - 11:58:57 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم